نشسته کنارم. سرمو گرفته تو آغوشش. موهامو نوازش می‌کنه. عطرش دوباره تمام اتاقو پر می‌کنه. نگاهمون خیره‌اس. من به پاش، اون به کاغذدیواری سورمه‌ای. یه دستش تو موهامه، یه دستش رو شونه‌ام. صدای افتادن قطرات کوچک اشک روی موهام میاد. حس خیسی. آواز میخونم: چرا گریه می‌کنی؟ میگه: چرا مشکی پوشیدی. نمیپرسه. خبر میده از پرسیدنش. صداش گرفته. دیگه دستشو تو موهام حرکت نمی‌ده. موهامو چنگ می‌زنه. فشار ناخناش تو پوست سرم با هر کلمه‌ای که میگه بیشتر میشه: دلت واسه بوی تنم تنگ نشده؟ نمی‌خوای بغلم کنی؟ تو که گفتی بغلم می‌کنی وقتی ببینیم. ببین دقیقا گفتی دیدمت بغلت میکنم. اصلا برام مهم نیست کجا باشیم. خیلی دلم برات تنگ شده. دروغ میگفتی؟ همتون دروغ میگین. گفتم دروغ نمیگم. میگه همتون دروغ میگین. میگم من دروغ نمیگم. میگه دروغ میگین همتون. میگم دروغ نمیگم من. میگه من اذیتت کردم؟ منو می‌بخشی دیگه، نه؟ گفتم یادت نیست جوابتو دادم. یادت نیست برگشتم زل زدم تو چشمات و گفتم ببخشم؟ دستامو گذاشتم دور صورتتو و گفتم چیو؟ یادت نیست حتما. تو یادت می‌ره، منم یادم می‌ره حافظه‌ی درست حسابی نداری. پوست سرم از تیزی ناخناش شکافته میشه. جمجمه‌ام از فشار دستاش له میشه. به مغزم نگاه می‌کنه میگه چرا دوسم نداری؟ نیستم من تو فکرت؟ چرا از سرت خون نمیاد؟ خون بند اومده؟ شونه‌هامو میگیره بلندم می‌کنه. دستشو میگیره روی سرم. نمی‌خواد محتویاتش به کاغذدیواری عزیزش آسیبی بزنه. دهنمو باز میکنم فریاد میکشم. بدون صدا. هدفونشو می‌ذاره آهنگ گوش میده. چشماش چقدر خیسه. صورتش. پیرهنش. آهنگ گوش میده. اتاقو داره آب می‌بره. کاغذدیواری چروک میخوره. دیوارا طبله میکنن. صدای آهنگ از هدفون میاد. در و دیوار از فشار آب ترک برمیدارن و میشکنن. همه جا رو آب میگیره. کف جایی که قبلا اتاق بود نشستیم به هم خیره شدیم. من لبخند میزنم. به تکه‌های شناور مغز نگاه میکنم. لبخند عریض‌تر. دندان نما. خنده. قهقهه. بی‌صدا غرق در آب. مثل یه بچه گوله شده تو بغل من. بدون مو. بدون ابرو. بدون دندون. با چشمای بسته. بدون جنسیت. با استخوان‌های نرم. ورق ورق کتاب پروفورمنس آرت احمد داوود. صفحه‌‌ی اولش رو مثل لباس به تن کردی. جوهر مشکی داره تو آب حل میشه. از تمام شعر کمک کن تا شبح باشم، مه‌آلود وگم‌اندرگم/ کنار سایه‌ی قندیل‌ها، در غار رویایت» فقط یه کلمه رو کاغذ میمونه. شبح.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها